به یاد پست های هرگز منتشر نشده؛
به یاد وقتهایی که پشت کامپیوتر مینشینیم، اشک میریزیم و ناله میکنیم و همزمان انگشتانمان روی کیبورد میلغزد. واژه ها حسمان را بیان میکنند، چند پاراگراف کوتاه کنار هم قرار میگیرند و پستی را شکل میدهند. اما پیش از آنکه دکمهی ذخیره و انتشار پست را بزنیم دکمهی حذف پست را میفشاریم!
به یاد همان وقتها.
به یاد پست هایی که برای همیشه در پیشنویس میمانند و خاک میخورند. به یاد وقت هایی که چشمانمان اشکی برای ریختن ندارند، به یاد وقتهایی که بغض گلویمان را میفشارد و قدرتی برای فریادزدن نداریم، به یاد وقتهایی که حرف هایمان گوشهی دلمان میماند و انباشته میشود و به یاد وقتهایی که لبخند روی لبمان میماسد و به یاد همهی "دوستت دارم"هایی که نمیگوییم و دیر میشود!
به یاد پست های هرگز منتشر نشده؛ چیزی شبیه یک کتاب قدیمی در ابعاد یک کتابخانهی متروک، چیزی شبیه یک نامهی سربسته، یک نامهی بدون تمبر و بدون نام و نشانی، چیزی شبیه یک گلدان، یک گلدان خالی و پر از خاطرات ترک خورده، لب یک پنجره!
به یاد پست های هرگز منتشر نشده.
به یاد پستهایی که پیش از اینکه دکمهی ذخیره و انتشارشان را بزنیم دکمه ی حذفشان را میفشاریم.
به یاد همان پست ها، این پست تازه را هم ناگفته میگذارم!
+ بهتر است هر چه زودتر بروم دکمهی حذف این پست را هم بزنم...نه؟
++"ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من"
- يكشنبه ۱۴ دی ۹۹